1395

ساخت وبلاگ
چراغای اتاقمو خاموش کردم و یه موزیک آگوستیک ترکی داره پخش می‌شه و پس زمینه این موزیک هم صدای نم نم بارونه که یه ساعتی میشه شروع به باریدن کرده :) دراز کشیدم و می‌خوام یه اپیزود bad sisters ببینم ولی می‌دونم که وسط سریال قراره خوابم ببره. فردا مراسم هفتم آقا جونه و کلی کار داریم و باید زود بیدار شم برم خونه عزیزینا 1395...
ما را در سایت 1395 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mozh-mozhi بازدید : 64 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 14:20

چقدر سم و سموم دیدم امروز قودای من. 1395...

ما را در سایت 1395 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mozh-mozhi بازدید : 62 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 14:20

اون روز که با محمدعلی حرف می‌زدیم ازش پرسیدم خوبی؟ گفت نه زیاد! یاد رقیه و فاطمه افتادم. گفتم چرا ؟ چطور شده؟ گفت هیچی بهت که زنگ زدم گفتی مسجدم و بعدش قراره بریم سرخاک یه لحظه یاد مراسم خودمون واسه اونا افتادم! دوتایی باهم بغض کردیم و منم زودی اشکم از چشمم لغزید رو گونه هام :( نمی‌دونم چرا انقد دلم برا خواهر و خواهر زاده این مرد می‌سوزه! هر بار ازشون حرف میزنه من اشکم در میاد . حالا اینا به کنار ، با این حرفی که محمد زد ذهن خودمم فلش بک زده به روزایی که مامان بزرگو از دست دادم ! یعنی به اصطلاح مادرِ خودمو ، بعد بابا بزرگ ، بعدم که آقا جون. هی ریمایند می‌شن اون روزا برام . 1395...
ما را در سایت 1395 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mozh-mozhi بازدید : 67 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 14:20

به شدتتتت دلم میخواد یه حیوون خونگی داشته باشم:)) مث خرگوش ، یا گوووربه ، یا همستر :)) ولی بیشتر نظرم رو خرگوش و گربه ست :)) وووی خدا 1395...
ما را در سایت 1395 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mozh-mozhi بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 16:44

شنبه ی جالبی بود 1395...
ما را در سایت 1395 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mozh-mozhi بازدید : 64 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 16:44

چی به سر زن ایرانی اومده که دوست پسر داشتن یا شوهر داشتن رو افتخار می‌دونه 1395...

ما را در سایت 1395 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mozh-mozhi بازدید : 64 تاريخ : يکشنبه 7 اسفند 1401 ساعت: 16:44